با سلام
وجود نقاط ضعف 1 و 2 بسیار جالب به نظر میرسد. به نظر میرسد این دو نقطه ضعف برای تمام شرکتهای «جذاب از نقطه نظر کارمندان» وجود داشته باشد.
1- تعادل بین کار و زندگی: هر فردی برای «کار» و «زندگی» از منبع مشترک «زمان» استفاده میکند. طبق آرکتایپ منبع مشترک در تحلیل دینامیکی سیستمها، اگر فردی از کار خود نتیجه بهتری بگیرد، زمان بیشتری را به کار اختصاص خواهد داد و این زمان بیشتر موجب بهبود نتایج کار و افت نتایج زندگی خواهد شد. در نتیجه تعادل کار-زندگی به هم خواهد خورد (شرکت بسیار مطلوبی که تنها 8 ساعت در روز در آن کار کنیم و سپس بدون مشغولیت ذهنی آن به زندگی بپردازیم به سختی قابل تصور است).
2- تعداد جایگاههای شغلی در ردههای بالای سازمان محدود است. این جایگاهها به وسیله عواملی مانند ارتقا و ترک سازمان فرد قبلی خالی شده و آماده جذب فرد دیگری خواهند شد. در سازمانهای مطلوب از نقطه نظر کارکنان نرخ استعفا و ترک کار پایین است و در نتیجه جایگاههای موجود در ردههای بالایی سازمان کمتر برای ارتقای عمودی آماده خواهند شد. در نتیجه در این سازمانها نرخ ارتقای عمودی پایین خواهد بود.
با فرض صحیح بودن استدلالهای ذکر شده (که به دست آوردن صحت آنها نیاز به تحقیق و بررسی دارد)، به نظر میرسد مزیتهای «رشد عمودی مناسب و تعادل کار و زندگی» و مزیت «مطلوبیت عمومی شرکت از نظر کارکنان» مزیتهایی ناسازگار هستند و نمیتوان شرکتی داشت که تمام مزایا را توامان داشته باشد.
با سلام
وجود نقاط ضعف 1 و 2 بسیار جالب به نظر میرسد. به نظر میرسد این دو نقطه ضعف برای تمام شرکتهای «جذاب از نقطه نظر کارمندان» وجود داشته باشد.
1- تعادل بین کار و زندگی: هر فردی برای «کار» و «زندگی» از منبع مشترک «زمان» استفاده میکند. طبق آرکتایپ منبع مشترک در تحلیل دینامیکی سیستمها، اگر فردی از کار خود نتیجه بهتری بگیرد، زمان بیشتری را به کار اختصاص خواهد داد و این زمان بیشتر موجب بهبود نتایج کار و افت نتایج زندگی خواهد شد. در نتیجه تعادل کار-زندگی به هم خواهد خورد (شرکت بسیار مطلوبی که تنها 8 ساعت در روز در آن کار کنیم و سپس بدون مشغولیت ذهنی آن به زندگی بپردازیم به سختی قابل تصور است).
2- تعداد جایگاههای شغلی در ردههای بالای سازمان محدود است. این جایگاهها به وسیله عواملی مانند ارتقا و ترک سازمان فرد قبلی خالی شده و آماده جذب فرد دیگری خواهند شد. در سازمانهای مطلوب از نقطه نظر کارکنان نرخ استعفا و ترک کار پایین است و در نتیجه جایگاههای موجود در ردههای بالایی سازمان کمتر برای ارتقای عمودی آماده خواهند شد. در نتیجه در این سازمانها نرخ ارتقای عمودی پایین خواهد بود.
با فرض صحیح بودن استدلالهای ذکر شده (که به دست آوردن صحت آنها نیاز به تحقیق و بررسی دارد)، به نظر میرسد مزیتهای «رشد عمودی مناسب و تعادل کار و زندگی» و مزیت «مطلوبیت عمومی شرکت از نظر کارکنان» مزیتهایی ناسازگار هستند و نمیتوان شرکتی داشت که تمام مزایا را توامان داشته باشد.