Add new comment

نغمه كرباسي

Tue, 08/21/2012 - 04:30

سلام، از ذكر تفاوت بين مربي گري با ساير مفاهيم مشابه متشكر. بسيار مفيد بود. همچنين شرايط استفاده از مربي گري غير مستقيم مي تواند راهگشاي تصميم گيري در لحظات نياز به مربي گري باشد. خيلي ممنون.
دو سوال اول مطرح شده حقيقتا كليدي هستند. آيا اگر فردي نگرش لازم براي مربي گري را داشته باشد مي توان در نقشهاي كليدي تر سازمان (مانند مديريت افراد) الزاماً از وي استفاده نمود؟ چقدر امكان دارد كه مربي هاي سازماني جدا از مديران مستقيم افراد باشند؟ آيا مشكلاتي در اين حالت بوجود نمي آيد؟ مثلا مشكل در تبعيت فرد پيرو. و اينكه اگر مربي از مدير مستقيم جدا باشد بايد جبران خدماتي هم براي مربي در نظر گرفته شود؟ آيا اين مشكلات موجب خواهد شد كه تلاش كنيم همان مديران مستقيم، مربيان خوبي شوند؟ اگر برخي از مديران مستقيم مربيان قابلي شدند و برخي نشدند آيا عدالت در سازمان در رفتار با پرسنل پيرو تا اندازه اي نقض نشده است؟ واقعاً موضوع پيچيده اي به نظر مي رسد. از اينكه اين موضوع را براي به اشتراك گذاشتن انتخاب نموديد سپاسگزارم.

Restricted HTML

  • Allowed HTML tags: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • Lines and paragraphs break automatically.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.